از عاشقانۀ گُمم
گوشههای دلم با یاد تو میتپد
پنجرهها را گشودهام به خاطرت
چیزی جلودار پَر پَر این خواهش نیست
روزنهها
زخمهای دل من است
سوراخهای نیش نیشِ خواستن بَر آب و آسمان
مثل تو آبیام در دلم
مستِ آبِ زلالِ چشمههایِ شب
مست دیوانگیِ بادِ صبحدَم
بیش از باد و پرپر دلم زندگی اگرم بود
پیدا نبود کجا بودم حالا
در گوشۀ دلم لانۀ پرندهها چرا نمیدانم بهجا مانده ست
لانۀ تپشِجوجهها
لانۀ خواهشهای ناپیدا
در گوشههایِ تاریک و خُرد و خرابِ دلم
دوستت داشتهام بسیار
من وحشیِ کاملام
مثل پسرم اسماعیل
مثل سِپیده دخترم
باور کن
دیوانگی شاخ و دُم ندارد
شکنجه بچههایم هم شاخ و دُم ندارد
همۀ مردم محروم دنیا این را میدانند
***